تولد يک سالگی با تم زنبوری
با سلام چند وقتی نبودیم مامان درگیر کارهای تولد بود. آخه همه رو خودش با کمک خاله ها و مامان جونی درست کرده بود از چند روز قبل کارت ها رو چاپ کرده بودیم و همه رو جمعه قبل به دست مهمون ها رسوندیم مامان و من ( مهدیا خانم ) از 3 روز قبل خونه مامان جونی رفته بودیم که کارهای نهایی رو انجام بدیم صبح خاله جون ( اعظم خاله ) من رو برد حموم و بعد برای ظهر من خوابیدم که برای جشن خسته نباشم و این هم ت...